سخن مشاور

تن ندادن به اضطراب؛ رمز موفقیت

موضوع را با یک داستان واقعی از یک دانشجو شروع میکنم:
«هرچه می‌خوانم نمی‌فهمم.» این اولین جمله‌ای بود که با صدایی بغض آلود گفت و سپس با چهره‌ای درهم به دست­هایش خیره شد و انگشتانش را به بازی گرفت.
می­گفت هنوز کتاب را باز نکرده، سرش گیج می­رود و تمرکز حواسش را از دست می­دهد، و وقتی هم که با هزار زحمت، حواسش را متمرکز می­ کند، جملات کتاب برایش هیچ مفهومی ندارد، و با اینکه وقت زیادی را صرف مطالعه می­ کند، از این همه مطالعه نتیجه‌ای نمی­ گیرد، و برای همین، امتحان امروزش را خراب کرده بود و معتقد بود که  امتحان ترم را بدتر هم خواهد داد و هیچ امیدی به کسب نمرۀ قبولی نداشت.
پرسیدم :« حالا چه می‌خواهی بکنی؟»
گفت:«اجازه بدهید که امتحان ترم را ندهم؛ این طور فقط اعصاب خودم و شما را خرد خواهم کرد.»
پرسیدم: «اگر در امتحان ترم شرکت نکنی، مشکلت حل خواهد شد؟»
با ناراحتی گفت: «نه، اما حداقل نمره تک در کارنامه ترمم نخواهم داشت و امیدوارم تا آزمون ترم بعد بتوانم آن را جبران کنم.»
گفتم: «برای من مساله ­ای نیست که در این آزمون شرکت نکنی، اما فکر می­کنم که این کار اشتباه است و بهتر است به جای اینکه تسلیم اضطراب شوی و به خودت تلقین کنی که درس را نمی‌فهمی، با اعتماد به نفس در این امتحان شرکت کنی و مطمین باشی که موفق خواهی شد.»
با عصبانیت گفت: «شما حال و روز مرا درک نمی‌کنید. فکر می­ کنید که می ­خواهم از زیر کار در بروم و از روی تنبلی دنبال بهانه می­گردم؛ اما باور کنید که اصلاً مغز من کشش مطالب مشکل و پیچیدۀ را ندارد، و من هر چه سعی می­ کنم و درس می­ خوانم، بی‌فایده است.»
می­دانستم آنچه که می­ گوید، واقعیت ندارد؛ زیرا او دانشجو مستعد و باهوشی بود، اما اضطراب و ترس از عدم موفقیت، ذهن او را فلج کرده بود و تصوّر می­کرد که در این امتحان و شاید امتحانات دروس دیگر، موفق نخواهد شد.
گفتم: بیا با هم یک قرار بگذاریم: تو قول بده به روشی که می­گویم درس بخوانی و من هم تعهد می­کنم که اگر با وجود استفاده از این روش، موفق نشدی، نمرۀ آزمون را در نظر نگیرم.
از نگاهش مشخص بود که اطمینان چندانی به این روش ندارد؛ اما پذیرفت که در حال حاضر، این بهترین راه حل است که نظر هر دوی ما را تا حدودی تامین می ­کند.
قرار شد که به عنوان گام اول، هر روز مدت یک تا دو ساعت، بدون توجه به اینکه آنچه می ­خواند، می­ فهمد یا نمی ­فهمد، مطالعه کند، و حتی اگر احساس کرد که خواندنش بی فایده است، کتاب را نبندد و از مطالعه دست نکشد. همچنین قرار شد که هر دو روز یک بار، مرا از روند کار خود مطلع کند تا در صورت نیاز، آخرین راهکارها را در اختیار او قرار دهم.
دو روز بعد، شاگردم ناراحت­تر از قبل پیشم آمد و گفت: «هنوز معنی درس را نمی ­فهمم و جملات کتاب مثل یک دسته کلمات بی ­ربط، از مقابل چشمانم می ­گذرد و نمی ­توانم منظور نویسنده را درک کنم. مطمینم که روش شما فایده‌ای ندارد و نمره امتحانی­ ام بیشتر از 6 یا 7 نمی ­شود.»
از او خواستم که آرام روی صندلی بنشیند و سپس جملۀ ساده ای  از کتاب را به او نشان دادم و خواستم که آن جمله را بخواند  و خلاصه‌ای از مفهوم آن را بنویسد.جمله را خواند و پس از چند دقیقه، خلاصه‌ای از مفهوم آن را برایم نوشت؛ سپس به اعتراض گفت که درک مفهوم یک جملۀ ساده کاری ندارد، اما او مفهوم پاراگراف‌ها را نمی‌فهمد؛ یعنی نمی تواند ارتباط بین جملات را بیابد.
این بار، یک پاراگراف ساده را به او نشان دادم و خواستم بخواند و خلاصه‌ای از مفهوم آن را بنویسد. پس از گذشت دقایقی، بار دیگر خلاصه ­ای از پاراگراف را نشانم داد و من متوجه شدم که مفهوم آن بخش از درس را بخوبی فهمیده است.
دانشجو من همچنان راضی نبود و با دلخوری می‌گفت: این کتاب سخت است، اما شما از بخش آسان کتاب سؤال کردید؛ تازه الان کتاب روبروی من است و از سؤال‌های سخت شما نیز خبری نیست. من مطمینم وقتی که نمی­توانم مفهوم مطالب دشوار کتاب را بفهمم، معنی سؤال­های شما را نیز به هیچ وجه متوجه نخواهم شد.
به او گفتم که حاضرم  هر بخش از کتاب را که بخواهد، در مقابلش قرار دهم تا او پس از دو یا سه بار خواندن، مفهوم آن را برایم بگوید؛ در ضمن تاکید کردم که به جای فکر کردن به نوع یا سختی سؤال‌ها، به یاری همین روش، مطالب کتاب را بخواند و آنها را پیش خود حلّاجی کند و خلاصه­ای از هر مطلب را تهیه نماید. به او گفتم که بعد از خواندن هر پاراگراف، خود را به جای استاد بگذارد و فکر کند که چگونه می‌توان از این پاراگراف سؤال طرح کرد؛ چون این بهترین راه برای درک عمیق مباحث درسی است.
*                                   *                              *
سر جلسۀ آزمون، شاگرد من مضطرب‌تر از همیشه بود. او می­گفت که یک هفتۀ تمام، مطابق روش من درس خوانده، اما در حال حاضر همۀ مطالب کتاب را فراموش کرده است و مفهوم سؤال‌ها را نمی‌فهمد و حتی نوشتن یک جمله نیز برایش غیرممکن است؛ برای همین می­خواست که ورقۀ امتحانی خود را سفید بدهد و من نیز طبق تعهدی که داده‌ام، این آزمون را نادیده بگیرم. بار دیگر به او اطمینان دادم که سر قول خود هستم، اما از او خواستم که همچنان در سر جلسۀ امتحان حضور داشته باشد و سؤال‌ها را یک بار دیگر بخواند و در مقابل هر سؤال، آنچه به ذهنش (بی‌ربط یا با ربط) می ­رسد، بنویسد.
با اکراه پذیرفت و بعد از چند دقیقه، کم کم قلمش روی کاغذ به گردش درآمد و تا آخرین لحظۀ آزمون مشغول نوشتن بود.
هفتۀ بعد نمرۀ او را به اطلاعش رساندم، ابتدا با ناباوری نگاهم کرد و سپس با دلخوری گفت که او بچه نیست و نباید به خاطر تقویت روحیه یا هر اصطلاح روان­شناسی دیگر که من می‌دانم، به او ارفاق می­ کردم؛ اما وقتی ورقه‌اش را نشانش دادم، پذیرفت که پشت کردن به اضطراب، و تلاش و کوشش بسیار، باعث شده است که او نمره‌ای خوب کسب کند.
*                 *                 *
این ماجرا نشان  می­ دهد که تن ندادن به اضطراب، اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا افراد، تحت تاثیر اضطراب، شکست را پیش بینی می­کنند، و همین موضوع، باعث افت کمیت و کیفیت کار آنها خواهد شد.
در همین زمینه، دکتر « میشل جی ماهونی» و دکتر « مارشال اونر» مطالعات مفیدی انجام داده‌اند.آنها دربارۀ تاثیر اضطراب روی نتایج قهرمانان آمریکایی در مسابقات المپیک، بررسی­های متعددی انجام داده و به این نتیجه رسیده‌اندکه هر دو گروه برنده و بازنده،  اضطراب مشابهی را تجربه کرده‌اند؛ اما وجه تمایز میان برندگان و بازندگان، طرز کنار آمدن آنها با این اضطراب بوده است.
ورزشکارانی که شکست خورده یا موفقیت کمتری کسب کرده بودند، به اضطراب خود توجه زیادی کرده و با افراط دربارۀ عواقب وخیم شکست، تقریباً همیشه در وحشت به سر برده بودند؛ اما ورزشکاران پیروز، اغلب اضطراب خود را نادیده گرفته بودند و بیشتر به کاری که باید می­کرده‌اند، توجه داشته‌اند؛ چون اضطراب خود را یک اختلال جزیی قلمداد کرده و تحت تاثیر عواقب منفی آن قرار نگرفته بودند؛ به عبارت دیگر، به وجود اضطراب معترف بودند، اما تسلیم آن نمی‌شدند.

برق ارشد

فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته های الکترونیک و فناوری اطلاعات و دانشجوی دکتری ، مشاور کنکور ارشد برق ، مدرس دروس و نرم افزارهای تخصصی برق و IT ، با تجربه 9 ساله در زمینه مشاوره ، برنامه ریزی ، انتخاب رشته از کاردانی تا ارشد ، طراحی سیستم های آنلاین تخمین رتبه و انتخاب رشته برای اولین بار در سال 90 ، طراحی و راه اندازی سایت های دانشگاهی ، آموزشی و فروشگاهی ، راه اندازی سیستم های آموزشی ، آموزش آنلاین و مجازی ، سابقه کار و همکاری با شرکت مهندسی تحقیقاتی و پژوهشی نصیر دانشگاه خواجه نصیر ، دانشگاه مازندران ، بانک صادرات ایران ، شرکت گروه بهمن (مرکز بهمن موتور) ، شرکت های فنی و مهندسی ، انجمن های علمی و تخصصی ، موسسات کنکور ، دانشگاه تهران و مشاور انتخاب رشته کنکور ارشد برق تعاونی سازمان سنجش در سال 93 و...

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. با سلام
    من یه پروژه تغییر صدا با نرم افزار متلب دارم که به علت همین اضطراب اصلا سمتش نمیرم.الان هم میخوام انجامش بدم اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم و چطور براش وقت بذارم اگه میشه راهنماییم کنین.

    1. با سلام
      ببنید مهندس عزیز استارت اولیه تو هر کاری یکم سخته ولی با متکی بودن به انگیزه مضاعف و بدور از فکر های منفی باید کارتون رو شروع کنید و به این مشکل غلبه کنید
      خب قبل از هر کار باید برنامه متلب رو بلد باشین
      سپس در مورد موضوع خودتون تحقیق کنید و ببنید نمونه کارهایی شبیه اون انجام شده و ازشون راهنمایی بگیرید
      و اینکه سعی کنید موضوع رو (الگوریتم برنامه رو)تجسمش کنید ذهنی که چکار باید انجام دهید بعد با یک بسم الله شروع به پیاده سازی اون الگوریتمتون بکنید
      ومطمئن باشید با این کار جواب میگیرید
      موفق باشین
      یا علی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا